به گزارش تابناک کردستان، حضرت ابراهیم نماد مبارزه با نفس شیطانی بود که که در راه خدا حتی حاضر بود که فرزند خودش را قربانی کند و این چیز کمی نیست که به همین سادگی از کنار آن بگذاریم. امروز مسلمانان در مبارزه با نفس شیطان متاسفانه توجیههای زیادی را آماده میکنند و با این توجیهها ادعای برنده شدن را دارند.
به عنوان نمونه برای کمک کردن به یکدیگر از این توجیه بچگانه استفاده میکنند که شرایط اقتصادی خیلی سخت است و نمیتوان به افراد نیازمند کمک کرد، در حالی که کمک کردن به افراد نیازمند خیلی سادهتر از آن چیزی است که این عزیزان فکر وتصور میکنند، اما کمک کردن به افراد نیازمند باید براساس توانا افراد باشد نه بیشتر از آن. ما نمیگوییم که باید بیشتر از حد خودشان به افراد نیازمند کمک کرد بلکه باید متناسب با توانا اقتصادی به این قشر کمک کرد.
از طرف دیگر جریانها غیر دینی برای رسیدن به منافع مادی بودن خودشان توجیه میکنند که نظام سیاسی باید شرایط اقتصادی را حل کنند که افراد نیازمند مشکلات اقتصادی نداشته باشند، این آقایان که گویا مخالف دین اسلام و نظام سیاسی هستند به این گونه توجیهها پناه میبرند و حرف ما اینست که کمک کردن به افراد نیازمند یک وظیفه انسانی و یکی از جنبههای "خود واقعی" انسانیت است و نباید آن را در جهت رسیدن به خواستههای سیاسی مورد سوءاستفاده قرار داد.
هر کسی حق دارد که با نظام سیاسی و اسلام مخالف باشد، اما این آقایان فکر نمیکنم که با انسانیت مخالف باشند، بنابراین کمک کردن را نباید تبدیل به یک مقوله غیر انسانی کرد و بهتر است این بخش از وجود انسانیت همچنان بیرون از خواسته و منافع سیاسی جامعه قرار گیرد. از طرف دیگر ما هم عقید داریم که نظام سیاسی با برنامهها درست و صحیح اقتصادی مشکلات و مسائل افراد نیازمند را حل و فصل کنند و این یکی از مطالبات انسانی جامعه از نظام سیاسی است.
اما بعد از این مقدمه نوبت به عید غدیر خم است که مسلمانان چه اهل تسنن و چه اهل تشیع این عید مبارک را قبول دارند و از لحاظ وجود و اثبات هیچ تفاوتی بین این دو مذهب بزرگ جهان نیست، بلکه مسئله اصلی و اختلاف بین آنها در مورد محتوا و ماهیت عید غدیر خم است.
در روایتها و اسناد اهل تشیع ما مشاهده میکنیم که اهل تشیع عید غدیر خم را به عنوان انتخاب کردن و مسئله جانشینی میدانند و عقیده دارند که پیامبر اسلام{ص} در آن روز با بلند کردن دست حضرت علی علیه السلام جانشینی بعد از خودش را برای مسلمانان انتخاب کرده است و دلیل این اعتقاد اهل تشیع در مسئله امامت است که خداوند در هر زمان و مکان باید حجت خودش را برای مسلمانان مشخص کنند و اینک کار توسط امام قبلی انجام میشود. به عبارت دیگر خداوند به پیامبر اسلام وحی نازل فرموده است که بعد از خودش حضرت علی علیه السلام را به عنوان جانشین و حجت خداوند در بین مسلمانان انتخاب کند.
ما با بخشی از این اسناد و دلایل اهل تشیع از جمله نازل کردن وحی از جانب خداوند بر وجود مبارک حضرت رسول اکرم{ص} موافق هستیم و در این مورد کسی از اهل تسنن مخالف و یا مناقشهای ندارد بلکه مسئله اصلی محتوا و ماهیت پیام وحی به رسول اکرم{ص} بود.
برای ما معلوم و مشخص نیست که آیا آن پیام خداوند به پیامبر اسلام در مورد جانشینی حضرت علی علیه السلام بوده باشد و حتی اهل تشیع هم در این مورد مطمئن نیستند که آن پیام به طور یقین و ایمان کامل در مورد انتخاب حضرت علی به عنوان جانشینی باشد، بلکه اهل تشیع برمبنا اصل امامت به این نتیجه رسیده است که آن پیام و وحی الهی در مورد جانشینی حضرت علی علیه السلام است.
از طرف دیگر اگر مبنا بر حجت بودن خداوند بر روی کره زمین باشد مسلما مابقیه اصحاب رسول اکرم{ص}از جمله خلیفه اول حضرت ابوبکر این توانایی و شرایط را دارند که حجت خداوند باشند. اما مسئله حجت بودن یک مقوله صرفا در مذهب اهل تشیع نیست بلکه در اهل تسنن این اعتقاد وجود دارد که خداوند از طریق پیامبران و اولیای الهی آخرین پیامها و حجتهای خودش را بر مسلمانان نازل خواهد کرد و به همین دلیل مسئله توسل به غیر خداوند در اهل تسنن بخاطر اعتقاد به مسئله حجت خداوند است.
اما دلیل بعدی از نظر اهل تشیع برای امامت حضرت علی علیه السلام مسئله آیات قرآن کریم و روایتها از طرف حضرت رسول اکرم است. ما به آیات قرآن کریم و روایتها رسول اکرم اعتقاد داریم، ولی نمیتوان براساس این آیات و روایتها مسئله جانشینی را توجیه کرد، مسئله جانشینی یک موضوع جهان اسلام است و نمیتوان آن را براساس فرضها یک مذهب نگاه کرد. در اینجا هم اهل تشیع براساس اصل امامت آیات قرآن کریم و روایتها پیامبر اسلام{ص} را مورد تفسیر قرار میدهد و به این نتیجه دست پیدا میکنند که این آیات مسئله انتخاب بودن حضرت علی علیه السلام را توسط پیامبر اسلام توضیح میدهد. اما در آیات قرآن کریم ما آیاتی را در مورد مسئله شورای بودن مسائل مختلف اجتماعی را مشاهده میکنیم که آیات نه براساس فرض کردن و مقایسه کردن با روایدهای مختلف است بلکه جز دستورات خداوند هستند.
به عبارت دیگر صغرا و کبرا کردن اهل تسنن برای شورایی بودن مسئله خلافت براساس دستورات قرآن کریم است و اهل تسنن در اینجا هیچ فرض یا اصلی را ندارند که این گونه آیات را مورد بررسی قرار دهند، در حالی که اهل تشیع آیات قرآن کریم را براساس فرض وجود مسئله امامت قرار داده است و از این طریق نتیجه گیری میکنند. به نظر میرسد که اصل امامت در توضیح جانشینی حضرت علی علیه السلام بعد از حضرت رسول اکرم خیلی شفاف عمل نمیکند.
از طرف دیگر امتیازات حضرت علی نسبت به مابقیه اصحاب پیامبر اسلام دلیل دیگری است که اهل تشیع بر خلافت حضرت علی تاکید میکنند، ما هم قبول داریم که حضرت علی دارای جایگاه و منزلت بلندی در نزد حضرت رسول اکرم{ص} دارد، اما نظر و عقیده ما اینست که این امتیازات تاثیری در خلافت ایشان ندارد و دلیل آن اینست در اسلام مسئله برتری از جنبه غیر مادی است نه مادی.
به همین دلیل جنبههای مادی نمیتوان دلیلی بر خلافت حضرت علی علیه السلام باشد، هر چند از لحاظ معنوی ایشان حق خلافت را داشت، ولی انتخاب شدن ایشان از طریق شورایی بودن امکان پذیر است و اگر در آن زمان اختلافاتی ایجاد شد که زمینه انتخاب شدن خلیفه را از ایشان سلب کرده باشد این یک مسئله دیگری است، ولی از لحاظ اعتقاد اهل تسنن مبنی بر انتخاب خلیفه از طریق شورایی تاثیر ندارد.
در واقع ما باید بین دو مسئله تفاوت قائل شویم؛ مسئله اول حق خلافت حضرت علی علیه السلام بود که در اینجا نه اهل تسنن و نه اهل تشیع مناقشهای با هم ندارند و مسئله دوم انتخاب نشدن ایشان از طریق روش شورایی بود که در اینجا اختلافاتی متاسفانه رخ داد و باعث عدم انتخاب ایشان به عنوان خلیفه اول مسلمین شد، اما اهل تسنن کوچکترین شک و تردیدی نسبت به خلافت ایشان ندارند، ولی نحوه انتخاب حضرت علی علیه السلام را از طریق روش شورایی میدانند، به عبارت دیگر اهل تسنن خلافت حضرت علی علیه السلام را حق ایشان میدانند، اما روش رسیدن به این حق از طریق روش شورایی است.
اما با توجه به مطالب بالا که اشاره شد اهل تسنن مسئله خلافت و جانشین بودن حضرت علی علیه السلام را از این روش منتفی میداند و عقیده دارند ولایت حضرت علی علیه السلام همانند ولایت حضرت رسول اکرم از نوع قلبی است و این نوع ولایت مرزهای سیاسی، مذهبی و قومیتی را از وجود انسان پاک میکند و انسان در چنین ولایتی مسئله حقیقت و خدایی بودن ولایت را درک و احساس میکند و این ولایت با ارزشتر از ولایتها دیگر است. اگر امروز حضرت علی علیه السلام معیار حق و باطل شده است به دلیل وجود این نوع ولایت قلبی است که در اعماق وجود انسان نفوذه کرده است و انسانیت را از چنگال مادیگرایان آزاد خواهد کرد و همچنین روح حقیقت جوی انسان را در سراسر جهان بیدار میکنند و امروز عاشقانه حضرت علی علیه السلام صرقا بخاطر عشق و محبت قلبی به ایشان حاضر هستند جان و مال خودشان را فدای ایشان کنند.
این نوع ولایت انصافا در سطح جهان کم نظیر است و امروز ما ولایتها سیاسی را با عناوین مختلفی مشاهده میکنیم که هر روز نسبت به گذشته قدرت جذابیت آنها رو به نزول است، در حالی که ولایت قلبی حضرت علی علیه السلام همانند نور و روشنایی در دل و قلب مردم و جامعه همیشه روشن است و شعلههای این نور حقیقت هیچ وقت خاموش نخواهد شد و دلیل آن اینست که این نور در اعماق وجود انسان نفوذ کرده است و کل وجود انسان را فراگرفته است و اگر روزی انسان از این نور حضرت علی علیه السلام بیرون آید مسلما همه چیز خودش را از دست خواهد داد. نمونه این ادعای ما وجود انسانها گرگ صفت در سطح جهان است که هر روز جنایتهای انسانی و به خاک و خون کشیدن مردمان مظلوم در جهان را انجام میدهد و دلیل آن اینست که نور حضرت علی السلام را از وجود خودش بیرون کردند و این کار برابر است با از دست دادن انسانیت؛ بنابراین اهل تسنن عید غدیر خم را قبول دارند، اما نه به عنوان مسئله جانشینی حضرت رسول اکرم بلکه به عنوان چیزی بالاتر از جانشینی یعنی به عنوان ولایت قلبی در جهان اسلام ایمان دارند و این نوع ولایت را همانند ولایت حضرت رسول اکرم میدانند که امروز همه مرزهای سیاسی را شکست است و یک نوع وحدت و همسبتگی اسلامی را در جهان بوجود آورده است و حضرت علی علیه السلام هم به دلیل ولایت قلبی تبدیل به منادی وحدت در سطح جهان شده است. امیدوارم این عید بر همه مسلمانان مبارک باشد و از نعمتها این عید فرخنده بهرههای درونی و انسانی را کسب کنیم.
مختار سلیمانی